آرینای من...
امید زندگی من ...
امروز 23 خرداده ،روز تولد مامانیه و ازقضا روز تولد نه ماهگی تو
نه ماه پیش گل قشنگ زندگیم قدمهای کوچیکشو به دنیای بزرگ ما گذاشت و شد دردونه خونه ما
نه ماه پیش بعد از نه ماه انتظار و هیجان و نگرانی های جور واجور خودش خدا قشنگترین و ناب ترین حادثه زندگی من و حسین رورقم زد وما رولایق نام پدر و مادر کرد.
چه اتفاق زیبایی که نه ماهگی دردونه من همزمان شده با روز تولدم،
امسال چقدرتولدم متفاوت ترو قشنگتر و زیباتر از هرسال دیگه ایه، وجود نازنین تو درکنارمن و باباییه و و خونواده ما سه نفره شده...
آرینای من ،عزیز دلم،اون قدربودنت درکنار ما شیرین و زیباست که یه وقتایی به بابایی میگم واقعا باورت میشه که من مامان شدم ،من و توشدیم بابا و مامان یه فرشته؟
همه این لحظه ها مثل یک رویا شیرین و ناب و تکرار نشدنیه ،رویایی که هیچ وقت دوست ندارم ازش بیدارشم...
بعد به خودم نهیب میزنم که مانا، این واقعیته ،رویای زندگی من رنگ واقعیت به خودش گرفته دلم از هیجان لبریز میشه و هزار بار خدای مهربونم روسپاس میگم به خاطراینکه من رو لایق این لحظات زیبا دونست.
خدا رو شاکرم به خاطر نشانه های قشنگی که توزندگیم قرار میده ،عزیزترینم شیرینی امروز رو با تو شریکم که نه ماهه شدی،پارسال تو یه چنین روزی با اون تکون تکون خوردنهای قشنگت تو دل مامانی شادی من رو دو چندان کردی و امسال با بودنت ، با عطر نفست وگرمی دستای کوچولوت .
بهترین هدیه زندگی من ،نه ماهگیت مبارک.